پانیسا در سد سلیمان تنگه
سلام نانازه مامان...عزیزم یه روز جمعه با مامانی و باباجی و دختر دایی و خاله و دختر خاله بابا همه رفتیم سد سلیمان تنگه که نزدیکه ساریه...هوا خیلی خوب بود و یه هوایی خوردیم...شمام مثل همیشه از اینکه اومدی بیرون خیلی خوشحال بودی...
قربون اون لبای لوست بره مامانت....
دخمل شیطونم اینجا هم نون بربری به دستی....
پانیسا و یاسمن...
دخملم خودتو ببین چطور تو بغل مامانیت ولو شدی...البته مامانی هم خیلی از این ولو شدنت خوشش اومده بود...
بعد هم شروع کردی به بازی...جدیدا یاد گرفتی لباتو این شکلی میکنی و آواز میخونی.......این عکسارو پشت سر هم میذارم تا کاری که داشتی میکردی رو نشون بدم...
و اینم از عکسی که ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی