روزانه های پانیسا
پانیسا عزیزم تو این عکس تازه از یه حموم یه ساعته بعد از کلی شیطنت و آب بازی تو وان اومدی بیرون...لپاتو ببین چقد گل انداخته و ناز شدی عشقــــــــــم...
تو این عکس اون 2تا مرواریدت کاملا معلومه...که داری مسواکشون میزنی...
نانازم دیگه خیلی وقته خودت یاد گرفتی حتی تو خواب هم پستونکتو برمیداری و میخوری...اگه هم برعکس بره تو دهنت یه انگشتتو میندازی زیرش و میچرخونیش تا درست شه...فقط اگه خیلی گیج خواب باشی نمیتونی اونو درست بچرخونی...هی این ور و اون ورش میکنی...تا بالاخره موفق شی...اما چون گیج خوابی دلم نمیاد اذیت شی و خودم برات درست میکنم...اما فقط تو خواب این کمک رو بهت میکنم...بقیه وقتا میذارم خودت یاد بگیری چطوری باید درستش کنی...
پانیسا در حال چرخوندن پستونکش و بازی باهاش...
پانیسای متعجب که موفق به خوردن پستونکش شده...
مــــــــــــــــــــــــــــــوش مامان... عاشــــــــــــــــــق اون قیافتم من...
پدر و دخمل در آغوش هم خوابیدن...
البته اینجا بابایی بیداره هااااااااا...خودشو زده به خواب...
اینجا رو تخت ما خوابیدی...
خوشگل مامان...
معصوم ناز مــــــــــــــــــــــــــن...عاشقتــــــــــــــــــــــــــــم...