افطاری با خونواده زن دایی سارا
افطاری با خونواده زن دایی سارا سلام عزیز دلم... دختر نازم عزیز جون برای امشب خونواده زن دایی سارا رو برای افطاری دعوت کرده...مهمون داریم...
شما هم دوستت داره میاد پیشت....gif){kind=small}
خواهر زاده زن دایی یه پسمل خوجله که 2 ماه و نیم از شما توچولوتره...امشب چند باری پیش هم نشستین و با تعجب به هم نگاه کردین و اولش شما خیلی براش ذوق میکردی و اون فقط نگات میکرد بعدش اون برای شما ذوق میکرد و شما فقط نگاش میکردی...
.gif){kind=small}
اسم دوستت رهامه...طفلکی اون شب بد خواب شده بود و مامانش اینا هر کاری میکردن نمیخوابید....همش دوست داشت بیدار بمونه و بازی کنه....gif){kind=small}
شما هم ممکن بود مثل دوستت بی خواب شی...اما من شما رو بردم تو اتاق و سوپتو بهت دادم...آبتم خوردی و جاتم عوض کردم و گرفتی خوابیدی....gif){kind=small}
.gif){kind=small}
تا آخر شب هم چند باری بیدار شدی که اومدیم بهت پستونک دادیم و دوباره خوابیدی....gif){kind=small}
شب خوبی بود و خوش گذشت...
یه چند تا عکس از اون شب ازت گرفتم که قبل از اومدن مهموناست که شما تو این عکسا خیلی خوشحالی و ذوق میکنی...
.gif){kind=small}
قربون اون قیافه شاد و شیطونت بشه مامانت....
.gif){kind=small}
دخترم تو این عکس اون دندونای توچولوی خوجلت کاملا معلومه.....gif){kind=small}
قربونش برم...
.gif)
