panisapanisa، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

بهترین بهانه ی نفس کشیدن مامان و بابا

پانیسا در مینی پارک

1392/8/7 2:18
نویسنده : مامان نلیا
1,119 بازدید
اشتراک گذاری

دخمله نازم چند هفته پیش بابا با باباجی یه سفر کاری رفتن...من و شما هم رفتیم خونه مامانی اینا که تنها نمونیم...یه روز 5شنبه من و شما با مامانی و دختر دایی بابا(شبنم) و دخترخاله بابا(مینو) و یاسمن رفتیم بیرون...اول رفتیم مینی پارک تا شما و یاسمن اونجا بازی کنین...

اولش یه کم ترسیده بودی و گریه میکردی اما بعدش خوشت اومده بود و میخندیدی و بازی میکردی...خاله شبنم هم تند تند ازت عکس میگرفت...شده بود آتلیهنیشخند

اینم عکسای اون شب:









دندوناشــــــــــــــو...ماچماچماچ






قربون اون شادی کردنت بشم مامان...قلب









میخواستی از این قصر بادی بری بالا تا به یاسمن برسی...



داری با مامانی بای بای میکنی...قربونش...












پانیسا پشت میز و صندلیه بچه ها...



پانیسا در حاله خوردن کاغذ نقاشیه یه بنده خدا...قهقهه




شام هم رفتیم بیرون پیتزا خوردیم...به شما هم از نون و گوشتش دادم(قارچ و گوشت بودنیشخند) البته وقتی اومدیم خونه شام خودتو گرم کردم و بهت دادم تا حسابی سیر شی کوچولوی نانازه مامان...قلب 

                                                                

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)