panisapanisa، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

بهترین بهانه ی نفس کشیدن مامان و بابا

چند ماهه گذشته پانیسا عشقم

1393/11/19 21:36
نویسنده : مامان نلیا
892 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عســـــــــل مامان

گلچینی از عکسهای شش ماهه اخیر رو میذارم برات...البته جدیدا خیلی دوست نداری که ازت عکس بگیرم...برا همین منم اذیتت نمیکنم و کمتر عکس میگیرمبوس





علاقه زیادی به تاب خوردن از دسته تردمیل داری...البته همراه باهاش حتما شعر تاب تاب عباسی رو هم میخونیزبان


البته اینجا هم روش خوابیدی.پتو هم کشیدیزبان


پانیسا تو سرزمین عجایبدلغک




اینجا هم گیرررر داده بودی که اسباب بازیهاتو با خودت ببری تو جات...بعدم خوابت برددلخور


یه مدت یه روز در میون با همدیگه میرفتیم پیاده روی...البته بعده یه مدت دیگه نتونستیم که بریم...چون دیگه دوست نداشتی تو کالسکه ات بشینی و میخواستی بیایی پایین و شیطونی کنی






یه مدت تصمیم گرفتیم اتاقتو جدا کنیم ولی متاستفانه به قدری بیتابی کردی که مجبور شدیم یه توصیه مشاورت مدتی بیخیال بشیم.البته این روزا دوباره در حاله اجرای این پروژه سخت هستیم.
تو این عکس رو تختت خوابیدی



 

بازیهای پانیسا وقتیکه مامان تو آشپزخونه مشغوله آشپزیهزبان

رو بالشت نشستی شیطون بلابوس

حمله ناگهانی پانیسا به یخچال و خوردن چیزی که خیــــــــلی دوست داره...پلوی سردخندونک

برگردوندنه قابلمهدلخور


آهنگ زدن پشت قابلمهخندونک

دلبری کردن از مامانخنده


پانیسا کوچولو مامان شده و حوله به سر داره جارو میکنهخنده

 

میریم دد

 

پانیسا کنار ساحل عباس آبادعینک
البته تو این سفر عزیز جون رو غافلگیر کردیم و بی خبر رفتیم ویلا...عزیز جون از دیدنمون خیـــــــــلی شوکه شد و کلی ذوق زده شده بود...زبان

 

 

 

 



پانیسا و پستونکهاش...خنده
البته عزیزم وقتیکه حدودا یه سال و ده ماهت بود به توصیه مشاورت از پستونک گرفتیمت...از اونجاییکه خیلی وابسته پستونکهات بودی من و بابا فکر میکردیم که از پستونک گرفتنت کاره خیلی سختی باشه.اما به کمک عزیز جون خیلی راحت از پستونک گرفته شدی.روزها که با عزیز جون بازی میکردی و سرت گرم بود.شبا هم گاهی نق نق میکردی و می می میگفتی ولی زیاد بی تابی نمیکردی و زود میخوابیدی...چند روز بعد هم کلا دیگه فراموششون کردی و تمومآرام

 

 

 

 

 

 

 

 

پانیسا با دوستهای نازشبوس
روزای شاده شاده کودکانه نفســــــــــــممحبت

 

اسباب بازی ایی که بابا امین برات خریده و خیلیم دوسش داری گلم

 

 

 

پانیسا تو خانه بازی ساری

 

شیـــــــــــــــــطوووووووووووووندلخورخنده

 

 

 

اینم چند تا عکس از هفت هشت ماهگیتمحبت

 

 

 

 


 

پسندها (3)

نظرات (1)

فاطمه
2 خرداد 94 14:53
اي جانم...ماشاله به اين دخمل گلي...خدا حفظت كنه