panisapanisa، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

بهترین بهانه ی نفس کشیدن مامان و بابا

عشقه بابا

1393/6/6 20:11
نویسنده : مامان نلیا
547 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختـــــــــــره خوشگلمون...عزیزم خاله الناز اینا اومدن ساری خونمون و شما و آدرینا جونی دوباره افتادید بهم











اینجا رفتید سراغه پوشالهای تزیینی مامان و با تعجب باهاش بازی میکردید و تو دهنتون هم میبردید...


 



شیطون خانم کجا رفتی؟تعجب





و باز هم خرابکاری...




















میری و رو میز تلفن میشینی و مثلا تاب بازی میکنی




کیفه مامان رو انداختی رو دوشت که بری دد...









اولین چیزی که ساختی














این عکست خیلی باحاله...خودت رفتی از تو یخچال پیتزا برداشتی و نشستی داری یواشکی میخوریش


اینجام گیر داده بودی به ساندویچه عمو آرمین و تند تند گازهای گنده میزدی و میخوردی







اصراره پانیسا برا نشستن رو این صندلیه کوچیکه اسباب بازیش...همشم میگفتی بشی(بشین) و بزور خودتو جا میکردی 


تو یه چشم بهم زدن از میز ناهارخوری رفتی بالا و با حرص به همه چی دست زدیراضی


وقتی قرتی خانم ناناز تیپ میزنه و میخواد بره دد...عینک


فیلبند مازندران




اینجا تازه از حموم دراومدی و بقوله بابا شبیه بچگیای عمو آرمین شدی














بالاخره مامانی و باباجی از امریکا برگشتن
پانیسا با اولین سوغاتیش(کادوی عمه جون برا تولد یکسالگیه پانیسا)


 

پسندها (2)

نظرات (1)

سولماز
10 آبان 93 22:18
دختر با نمک فسقلی از چشم بد خدا دورت کنه